loading...
[دریچه]
حامد بهروزی بازدید : 3443 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (1)

پشت داستان کمدی_اکشن فیلم رنج و گنج، یک داستان جنایی آزار دهنده وجود دارد که هیچ شباهتی به یک طنز ندارد.با مطالعه داستان واقعی جنایت متوجه خواهید شد که اختلاف زیادی بین نسخه اصلی و سینمایی این فیلم وجود دارد برای مثال کاراکتر هایی حذف و کاراکترهایی نیز اضافه شده اند.در ادامه مطلب متنی را میبینید که از یک منبع معتبر برداشته و توسط خود من ودوستان ترجمه شده است .این مطلب گزارشی از شرح واقعی این جنایت است که بیشتر آن از کتاب خود شیلر که بعدها منتشر کرد برداشت شده است.

در اکتبر 1994، دنیل لوگو به نوئل دوربال، کارل ویکس و استفنسون پیر پیشنهاد ربودن مارک شیلر را داد. سابقه ی آشنایی این افراد به سان جیم بر می گردد. لوگو ادعا می کرد که شیلر از وی و جورج دلگادو، دیگر عضو باشگاه ، دزدی کرده است. این گروه توافق کردند که شیلر را بربایند.

در سال 1991، لیندا، همسر دلگادو كه در دفتر حسابداری شیلر کار می کرد، از وی خواهش کرد به دلگادو کمک کند. شیلر نیز شغلی را به وی پیشنهاد كرد. دلگادو و شیلر با هم دوست شدند و بالاخره با هم شرکت رهنی را به راه انداختند.

خانواده ی دلگادو  با مهمانی های مکرر در خانه ی شیلر با دیانا ، دیويد و استفانی ،همسر وفرزندان وی آشنا شدند. شیلر تا حدی به دلگادو اعتماد کرد که کد امنیتی خانه اش را به وی داد.

دلگادو، لوگو را به شیلر معرفی کرد. شیلر از لوگو نفرت داشت. در خاطراتش رنج و گنج- داستان واقعی ناگفته، به یاد می آورد که لوگو زمانی از کلاهبرداری هایی که مرتکب شده صحبت کرده و با کنایه گفته؛ ماهم باید چنین کارهایی انجام دهیم. شیلر به دلگادو گفت که تمایلی به ادامه ی ارتباطشان ندارد مگر این که وی از لوگو جدا شود. اما دلگادو قبول نکرد. شیلر از کار رهن کناره گیری کرد و در نوشته ای بیان کرد، "تصمیم دارم خسارت ده هزار دلار را بپذیرم و مقداری پول اضافی  به وی بدهم تا احساسات بد در سر نداشته باشد"، اما این ترفند به شکست عجیبی منجر شد.

در 15 نوامبر 1994، دوربال، ویکس و ماریو سانچز، که نفر اول تازه عضو شده بودند، شیلر را وقتی به سمت ماشینش می رفت گرفتند. شیلر پرسید،" شما چه می خواهید؟" و یکی از آنها پاسخ داد، " تو را"

آنها وی را به داخل ون هل دادند. پاهای وی را با زنجیر بسته ، به وی دستبند زدند ونواری دور سرش پیچیدند.

یکی از آنها پرسید،" چطور به شما اجازه داده شده چنین پول زیادی داشته باشید، در حالی که ما پول کمتری داریم؟" طوری که پیت کولین درمیامی نیوتایمز گزارش می دهد، شیلر - که حال نداشت درباره ی تئوری های سرمایه داری آمریکایی بحث کند- سکوت اختیار کرد.

ون جلوی انبار اجاره ای دلگادو توقف کرد. شیلر را به صندلی بستند. يكي پرسید ؛ آب می خواهد؟ شیلر که گلویش خشک شده بود جواب داد"بله " یکی از آنها آب را روی صورتش ریخت بعد خندید.

مهاجمان به وی شوک الکتریکی دادند، وی را با مشت زدند و با فندک خودش او را سوزاندند. بعد وی را بسته و در اتاقکی تنها گذاشتند. مثانه اش پر شده بود و هیچ دسترسی به دستشویی نداشت. شیلر می نویسد؛" همان جا که در اتاقک بودم ادرار کرده و شلوارم را خیس کردم و این هم به بدبختی قبلی ام اضافه شد."

لوگو یکی از مهاجمین ، که شیلر او را از صدايش شناخت، وی را تهدید کرد که زن و بچه اش را به انبار بیاورند. مهاجمین او را مجبور کردند که به همسرش زنگ زده به او بگوید که بچه ها را با خودش به كلمبيا ببرد. همسرش نیز همین کار را کرد.

وقتی مهاجمین از وی خواستند که کد امنیتی خانه و محل پول را تأیید کند، فهمید که دلگادو هم در این ادم ربایی شرکت دارد. یکی از مهاجمین از وی خواست که اسناد دارائی اش را امضاء کند. شیلر پی در پی کاغذ هایی را كه نمی دید امضاء کرد. این اسناد توسط مالک سان جیم " جان مسه" تأیید شد.

شیلر به مدت سه هفته زندانی بود بعد افراد باند تصمیم گرفتند وی را با تصادف رانندگی ساختگی به قتل برسانند. در 15 دسامبر1994 آنها شیلر را مجبور کردند مشروب بخورد.

لوگو ماشین شیلر را به مرکز تلفن برد. افراد باند وی را روي صندلی راننده هل دادند روی ماشین بنزین ریختند و آنرا به آتش کشیدند .

بعد افراد برگشتند ، سوار ماشن دیگري شدند. شیلر از سرنوشتی که برایش رقم خورده بود، جان سالم به در برد، پیاده شد و از ماشین برافروخته دور شد.

آنها دوبار با ماشین از روی او گذشتند. وقتی مطمئن شدند شیلر مرده از صحنه گریختند. با این حال شیلر زنده ماند و با عجله به سمت بیمارستان"جكسون مموريال"رفت آنجا دکترها طحال وی را جراحي كردند. وقتی شیلر به هوش آمد یکی از جراحان پرسید ؛تصادف کرده؟ شیلر پاسخ داد که وی را ربوده و شکنجه کرده اند.

طبق نوشته های کولین صحت گفته های شیلر بعید به نظر می رسید چون وی هنگام ورود به بیمارستان مضنون به رانندگی در حال مستی بود و بالا بودن الکل خون او این گفته را تایید میکرد.

شیلر به وکیل "جین روزن" زنگ زد. وی بعد از شنیدن جریان شیلر به وی توصیه کرد که با کارآگاه خصوصی "اد دو بویس" تماس بگیرد . در دسامبر 1994 شیلر به دو بویس زنگ زد. وی از شیلر خواست که هر چیزی را که به یاد می اورد نوشته و اسناد مربوطه را به وی بفرستد. شیلر به خواهرش زنگ زد. بعد وی را به بیمارستان دانشگاه "ايستتين آيليند" بردند. در شب کریسمس 1994، وی به خانه ی خواهرش رفت. در ژانویه ی 1995، اعضای باند به خانه ی مارک پیلر رفتند. وکالت این خانه به شرکت "بهامين" واگذار شده بود.  شرکتی که لوگو مؤسس آن بود و آنرا"دي اند جي اينترنشنيل" می نامید. افراد باند حدود 1/2 میلیون دلار پول نقد ، ملک منقول و کارتهای اعتباری و اجناس را جمع کرده بودند. لوگو به همسایه ها گفته بود که وی و دوستانش مأموران امنیتی آمریکا هستند.

شیلر در حالی که هنوز از عصا استفاده می کرد، برای ملحق شدن به همسر و فرزندانش به کلمبیا رفت. دو بویس گزارش مکتوب شیلر از اسارتش و کپی اسناد امضاء شده توسط او را دریافت کرد.

اسمی که در آن اسناد دو بویس را شگفت زده کرده بود و برایش آشنا بود سردفتر اسناد رسمی "جان مسه" بود.

دو بویس ، مسه را ملاقات کرد و نامه ی شیلر را به وی نشان داد. مسه اظهار کرد، " به نظر می رسد این مرد لحظات سختی را گذرانده،" دو بویس پرسید آیا دلگادو و لوگو را می شناسد؟ وی گفت: بله همین طور است. سپس وی کپی اسنادی را نشان داد که وی تأیید کرده و اموال شیلر را انتقال داده بود. دو بویس ادعا کرد که او نمی تواند شرایطی را که وی آن اسناد را تأیید کرده قبول کند. وی موافقت کرد که قرار ملاقاتی با لوگو و الگادو ترتیب دهد.

ملاقات در 13 فوریه 1995 صورت گرفت. دوبویس با محافظ "اد سیبرت" در محل حاضر شد. دلگادو به دفتر مسه رفت اما لوگو نیامد. دلگادو گفت: " این فقط یک  معامله ی کاری می باشد."

دو بویس با ناباوری پرسید: " آیا در معاملات تجاری شما رسم است که کسی را بربایيد، به مدت یک ماه وی را گروگان بگیرید، بزنید، شکنجه دهید وسعی کنید وی را بکشید و اتشش بزنید؟" دلگادو پاسخ داده :"نمی خواهم جرو بحث کنم."

ملاقات سومی نیز صورت گرفت . دلگادو گفت: " ما قصد داریم پول شیلر را که یک میلیون دلار است به شما پس بدهیم." به شرطی که شیلر سندی را امضاء کند مبنی بر اینکه دیگر به هیچ کس  از جمله پلیس جریان را نگوید. دوبویس گفت که باید در این مورد با شیلر مشورت کند.

شیلر تهی دست بود اما از این  که شکنجه گرانش بدون مجازات رها شوند نگران بود. همچنین نگران بود که این افراد برای سایر مردم نیز خطرناک باشند. شیلر و دو بویس در مورد پیشنهاد مبنی بر گرفتن وکیل صحبت کردند. وکیل گفت موافقت با چنین سکوتی از لحاظ قانونی غیر قابل اجراست و مساوی با اعتراف می باشد.

باند "سان جیم" "جوئل گرینبرگ"وكيل را پیدا کرد و با وی قرار دادی بستند. کولین گزارش    می دهد ؛" روزها به کندی می گذشت و پیش نویس های قرارداد بین دو گروه فاکس می شد. شیلر با هر نوع تجدید نظری موافقت کرد، اما در واقع هیچ پولی دریافت نکرد."

شیلر دادخواستی نوشت مبنی بر کارهایی که طی آن شرکت "دي اند جي"خانه اش را تصاحب کرده اند. باند"سان جیم" هر چیزی را که می توانستند از خانه برده و آنجا را خالی کرده بودند. اجناس را به انباری بردند که شیلر را در آن زندانی کرده بودند.

دو بویس دریافت که پیشنهاد پس گرفتن پول شیلر تاکتیک کندی است و وقت آن بود که به پلیس مراجعه کند.

دو بویس با کاپیتان آل هارپر رئیس بخش جنایی منطقه "مترو ديد" ملاقات کرد. وی نیز با بخش بازجویی استراتژیک (SID)تماس گرفت. گروهبان SID "گری پورترفیلد" به دو بویس و شیلر اطلاع داد که این مورد به دایره ی سرقت ارجاع داده شده بود. دوبویس وحشت زده شد، چون اعتقاد داشت که این مورد به اطلاعات زیادی نیاز دارد و این دایره نمی تواند اطلاعات مورد نیاز را فراهم کند.

پورترفیلد ، شیلر و دو بویس را به آن دایره اسکورت کرد. دوبویس پاسبانی را دید که پوزخندی بر لب دارد و به آرامی دست می زند. وقتی از منشی در مورد رفتارش سوال کرد. پاسخ داد" امروز صبح از SID با اینجا تماس گرفتند و گفتند ما باید منتظر دریافت یک جایزه آکادمیک برای این شاهکار و داستان آقای شیلر باشیم(منظور غیر قابل باور بودن داستان روایت شده از سوی شیلر است).

گروهبان جیم مایر و کارآگاه آیریس ویگان با شیلر مصاحبه کردند. وی گفت" از راهنمایی های دو بویس استفاده کنید. اینها افراد خطرناکی هستند . به سایر مردم نیز آسیب می رسانند."

بعد پرسید، " فکر می کنید من کل این جریان را از خودم ساخته ام؟"

دیگان جواب داد:" بله ما فکر می کنیم همین طور است."

با وجود این ديگان بازجویی کرد. کولین می نویسد ،" دیگان از خانه شیلر در "اولد كاتلر كاو" دیدن کرد. خانه متروکه به نظر می رسید. در واقع باند "سان جیم" هفته ها قبل آن جا را خالی کرده بودند. وقتی دیگان از همسایه هاي شیلر بازجويي کرد. آنها لوگو را از روی عکس های مظنونین اداره ی پليس شناسايي كردندو گفتند او بازرس مخصوص بود و آنها محموله هاي USP و بسته هایي را که به آدرس شيلر می آمدند را دریافت می کردند و گفتند شیلر و خانواده اش قبل از مراسم شکرگزاری قبلی ناپدید شده بودند.

هیچ کس دستگیر نشد.

دوربال از میلیونر س.ک.س تلفنی فرانک گریگا و دوست دخترش کریستینا فورتن با خبر شد و به لوگو پیشنهاد ربودن این زوج و نیز سرقت پول گریگا را داد.

این زوج دعوت دوربال رابه آپارتمان وی قبول کردند.در ظاهر برای امضای یک سرمایه گذاری لوگو هم آنجا بود. دوربال سعی کرد گریگا را تحت کنترل درآورد، شروع به مشت زنی بی رحمانه کرد. فورتن جیغ زد، لوگو وی را گرفته و به او آرامبخش رومپون تزریق کرد.

دوربال گردن گریگا را با بازوی خود گرفت و فشار داد و وی از هوش رفت. لوگو و دوربال نقشه کشیدند که گریگا را به انبار برده و وی را تهدید کنند تا پولش را واگذار کند. بر خلاف تصورشان قبل از اجرای نقشه فهمیدند که گریگا در حال مرگ است.

آنها از فورتن درباره ی رمز ورود به خانه گریگا سوال کردند .جواب داد و بعد آرام افتاد.

جانی دیگر، مأمور مجازات جان ریموندو سر رسید.

لوگو به سمت خانه ی گریگا به راه افتاد و سعی کرد با رمزی که فورتن داده بود وارد خانه شود. اما در باز نشد. لوگو به دوربال زنگ زد و دوربال گفت که فورتن مرده است. لوگو دوباره به آپارتمان دوربال برگشت و از دلگادو خواست که صبح روز بعد با کامیون برگردد.

فرداي آن روز، افراد باند دو جسد را در کامیون گذاشته و به سمت انبار رفتند . لوگو و دوربال با استفاده از اره و تبر جسدها را تکه تکه کردند.

در 28 می 1995، لوگو، دوربال و نفر سومی که نمی دانست جسدها و اعضای آنها در بشکه های فلزی است، آنها را به منطقه ای دورافتاده در Dade Country بردند. بشکه ی دیگری که شامل سر و دست و پاهای اجساد بود به Everglades برده شد. بعد لوگو به باهاماس رفت. پلیس وی را در ژوئن 1995 دستگیر کرد. دوربال ، ریموند و مسه نیز دستگیر شدند.

لوگو مرتکب جنایات زیادی شده بود از جمله دو مورد قتل درجه اول و محکوم به مرگ شد. دوربال مرتکب دو مورد قتل درجه اول شده بود و محکوم به مرگ شد.

مسه مرتکب جنایات زیادی از جمله همدستی در باجگیری شده بود و محکوم به 30 سال زندان شد. ریموندو نیز مرتکب جنایاتی از جمله اخاذی شده بود و محکوم به 8 سال حبس شد.جرایم دلگادو به خاطر اعتراف به قتل گریگا و فورتن به 15 سال کاهش یافت به اضافه 5 سال دیگر برای سعی در قتل شیلر.

بعد از اینکه شیلر علیه شکنجه گرانش شهادت داده و دادگاه را ترک کرد، مأموران فدرال وی را به علت کلاهبرداری در فروش تجهیزات پزشکی دستگیر کردند. در 17 مارس 1999 شیلر را به جرم یک فقره کلاهبرداری گناهکار اعلام شد و به 46ماه حبس محکوم گرديد. وقتی در سال 2001 آزاد شد، ادعا کرد بی گناه بوده، اما وی را گناهکار اعلام کردند چون وی هیچ دفاعیه ای نداشت.

ــ ترجمه:          Rain Soul    And    MiM.Shin

ــ ویرایش:استاد گران قدر ن.پاشایی

ــ منبع اصلی مطلب: TruTv

 

ــ منابع ارجاع شده در سایت trutv

 

Alvarado, Francisco. “Pain & Gain: Where the Real-Life Sun Gym Characters Are Now.” Miami New Times. Apr. 4, 2013.
Collins, Pete. “Pain & Gain, Part 1.” Miami New Times. Dec. 23, 1999.
Collins, Pete. “Pain & Gain, Part 2.” Miami New Times. Dec. 30, 1999.
Collins, Pete. “Pain & Gain, Part 3.” Miami New Times. Jan. 6, 2000.
“Noel Doorbal.” Murderpedia.
Schiller, Marc. Pain and Gain: The Untold True Story. Published by Marcelo Schiller. 1994-2-12.
“Survivors Angry Over ‘Pain’ Depiction.” Associated Press. April 4, 2013.
 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط پارسا برخورداری در تاریخ 1396/12/03 و 14:02 دقیقه ارسال شده است

حقش بود


کد امنیتی رفرش
درباره ما
در این وبلاگ قرار نیست خیلی تخصصی فیلم نقد کنیم فقط یک عشق فیلم برداشتهاش رو از فیلم هایی که می بینه به اشتراک می زاره و از "دریچه" خودش به فیلم ها نگاه می کنه .."م.ش"
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما کدام یک از کارگردانان زیر پرونده کاری موفق تری داشته است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 47
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 71
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 361
  • بازدید ماه : 875
  • بازدید سال : 5,974
  • بازدید کلی : 106,199