loading...
[دریچه]
حامد بهروزی بازدید : 1088 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

دنیل ،‌آدریان و پاول ؛ سه بدنساز با هیکل هایی درشت در میامی آمریکا هستند که در باشگاه بدن سازی سان جیم(Sun Gym)کار می کنند و رویای زندگی آمریکایی را در سر دارند.دنیل تحت تاثیر حرف های جانی وو قرار می گیرد و تصمیم می گیرد که زندگی خودش را بهتر کند . سپس با کمک آدریان و پاول تصمیم به ربودن یکی از مشتری های ثروتمند باشگاه بدن سازی می گیرند تا به زور او را مجبور به امضا کردن مدارکی کنند که در آنها اموال خود را به این سه نفر واگذار می کند ولی از آنجا که کارها طبق نقشه پیش نمی روند این سه نفر مجبور می شوند که دست به کارهای وحشتناکی بزنند.

فیلم "رنج و گنج" به کارگردانی مایکل بی ، یک فیلم خوش ساخت است که همه ی عناصر یک ساخته ی مایکل بی را در خود دارد .ترکیب ژانرهای درام ، کمدی و جنایی به خودی خود یک فیلم دیدنی و زیبا را در ذهن تداعی می کند ولی ترکیب کمدی،جنایی و یک داستان واقعی موضوع دیگری است که در اصطلاح به آن "کمدی سیاه" می گوییم.منتقدان و سینما گران و البته افکار عمومی دیدگاه های متفاوتی نسبت به این سبک دارند چرا که کمدی سیاه به طنز گرفتن جنایتی است که جامعه را دچار شک کرده و زندگی چندین خانواده را تحت تاثیر قرار داده است.البته چگونگی بیان این طنز نیز در واکنش این گروهها تاثیر دارد.بی شک مهمترین فیلمی که در این سبک تهییه شده و بسیار موفق و البته پر حرف وحدیث بوده فیلم "Fargo" در سال 1996 به کارگردانی "Joel Coen" است.

فیلم رنج و گنج از روی یک جنایت واقعی در میامی که در سال 1994 رخ داده بود ساخته شده است اما در برخی موارد فیلم نامه برای حفظ هویت اشخاص و یا برای ایجاد فضاهای طنز ، زیاد به داستان واقعی وفادار نمانده است و به اجبار برخی المان ها را تغییر داده است که این تغییر شامل نام برخی از کاراکتر ها نیز می شود.

این فیلم روایت زندگی دنیل لوگو است که تمام عمرش را صرف بدنسازی کرده  و در این زمینه به موفقیت های نسبی رسیده است ولی با نگاهی به زندگی خود و اطرافیانش در می یابد با وجود اینکه همیشه تلاش می کند این دیگران هستند که از تلاش و سخت کوشی او بهره می برند و به ثروت میرسند . او از بودن در طبقه پایین جامعه خسته است و می خواهد خود را به زور جرم و جنایت هم شده به طبقه بالای اجتماعی برساند البته از دیدگاه چنین انسانی این کارها جنایت محسوب نمی شوند چون او می پندارد که افراد مرفه جامعه حق انسان های فقیر را خورده اند و باز پس گرفتن آن به هر نحوی جرم نیست بلکه فقط حقشان را می گیرند. دنیل از لحاظ جسمی ورزیده و از لحاظ فکری باهوش و تیز است و لیاقت خود را بیشتر از آن چیزی که به دست آورده می داند او تصور می کند که افراد ثروتمندی مانند کرشاو مانع موفقیت قشرهای پایین جامعه می شوند و به قول خود دنیل باید کاری در این مورد انجام دهد .او خیلی به رویای آمریکایی(مانند همه ی آمریکایی های آرمان محور) اعتقاد دارد و تصور می کند که زندگی در رویای آمریکایی امکان پذیر است این تفکر زمانی تشدید می شود که دنیل تحت تاثیر سخنرانی های جانی وو که به گمان دنیل یک فرد موفق است قرار می گیرد و تصمیم به تغییر اساسی در زندگی اش می گیرد و می خواهد که مرد عمل باشد نه حرف.

اختلاف طبقاتی در آمریکا در این فیلم به طور کامل به چشم می خورد ،اینکه زمینه ساز بسیاری از جرم ها و جنایت ها همین تقسیم نابرابرثروت در جامعه است نیز یکی از سخنانی است که این فیلم برای گفتن دارد.

کارگردان فیلم یعنی مایکل بی که سه گانه ترنسفورمرز  و همچنین دو قسمت پسران بد و فیلم پر حرف و حدیث "Pearl Harbor" را به عنوان برگ زرین در کارنامه خود دارد ، از سال 2000 تصمیم به ساخت یک فیلم با بودجه ی کم در سر داشته است که نهایتا به ساخت این فیلم ختم شده است؛البته گفته می شود کمپانی پارامونت به این شرط که مایکل روی صندلی کارگردانی قسمت چهارم از سری فیلم های ترنسفورمرز بنشیند قبول کرده است که هزینه ساخت این فیلم را به عهده بگیرد که گویا هر دو طرف به قول خود عمل کرده اند چون خبرهایی از ساخت قسمت چهارم ترنسفورمرز(با نام ترنسفورمرز:عصر نابودی) به کارگردانی "بی" و البته با بازی مارک والبرگ به گوش می رسد.

مایکل کار خود را با ساخت کلیپ های تبلیغاتی و موزیک ویدیو ها آغاز کرد و در این زمینه جوایز بسیاری را دریافت کرد پس از ساخت قسمت اول "Bad Boys"رسما وارد دنیای سینما شد و به جمع کارگردانان هالیوودی پیوست.او بیشتر عاشق صحنه های اکشن ، انفجار و تعقیب و گریز و به طور کلی صحنه های پر خرج در فیلم هایش است ولی در این فیلم تنها یک انفجار می بینیم که آن هم چندان چشمگیر نیست و دلیل آن هم شاید کم بودن بودجه این فیلم است ولی باز هم او از این فرصت استفاده کرده و مثل همیشه در تصویر برداری ها و طراحی میزانسن و قاب بندی ها سلایق خود را به فیلم تزریق کرده به طور مثال صحنه های سلو_موشن که در فیلم میبینیم یا تصویر برداری های خاص و مستند گونه از ویژگی های فیلم های او هستند.یکی دیگر از نکته های بصری فیلم استفاده بجا و مناسب ازتکنیک دوربین روی دست است که استفاده از این تکنیک مستلزم دقت زیاد است و در هر صحنه ای جواب نمی دهد.

داستان این فیلم توسط خود کاراکتر ها به صورت پراکنده روایت می شود اینجاست که ما با انسان هایی روبرو می شویم که به آنچه باور دارند پایبند هستند و حاضرند برای دست یافتن به آن به هر کاری دست بزنند و از هیچ کاری دریغ نکنند؛یکی با آرزوی رویای آمریکایی بزرگ شده است و خوشبختی را فقط در آن می بیند ،دیگری بسیار دیندار است ولی برای زندگی بهتر در دنیای فانی مجبور به جرم و جنایت و حتی قتل می شود و در نهایت خود را یک هیولا می داند. در این فیلم نیز مانند بسیاری از محصولات هالیوود و سینمای آمریکا با ابهام اخلاقی روبرو هستیم ؛آتش زدن یک انسان زنده،تکه تکه کردن جسدها و شکنجه کردن یک انسان مسائلی هستند که در مورد به روی پرده رفتن یا نرفتن این صحنه ها سالهاست که بحث و بررسی و کشمکش وجود دارد، برخی هم اینگونه توجیح می کنند که دلیل موفقیت سینمای غرب همین بی پرده بودن و نداشتن حد و مرز در سینمای آنهاست گفته می شود زمانی که هیچکاک در حال ساخت شاهکارش "روانی" بود به او اجازه نمی دادند که از یک زن بودن لباس در حمام در صحنه ی معروف قتل این فیلم استفاده کند ولی او می گوید که اگر این صحنه نباشد حاضر نیست کار را ادامه دهد و در نهایت می بینیم که این صحنه بهترین و به یاد ماندنی ترین صحنه ی این فیلم از آب در می آید چرا که این بی پرده گی بیننده را به فیلم نزدیک می کند و فیلم را برای بیننده ملموس تر می سازد به طور مثال شما هیچگاه در خانه خود با روسری روی تختخواب خود نمی خوابید یا یک خانم جلوی همسر خود در نصف شب لباس مجلس نمی پوشد حالا چرا این مثال ها را زدم؟ خب اگر نگاه کوتاهی به فیلم های سینمایی خودمان بیندازید منظور من را به درستی درک می کنید البته این پدیده در سریال های تلویزیونی بسیار شدت دارد تا جایی که گاهی کاراکترهای مرد با کت و شلوار می خوابند!!!

باید این نکته را نیز در نظر گرفت کاراکتر های اصلی که از جنایتکاران واقعی در جامعه برداشت شده اند در فیلم زیاد بزرگنمایی نشده اند و به قهرمان تبدیل نشده اند بلکه فقط در سطح چند احمق بد شانس باقی مانده اند چون تبدیل کردن چنین افرادی به قهرمان های سینمایی خود یک ابهام اخلاقی بزرگ است ولی مایکل بی کاملا از این موضوع با خبر بوده و می دانسته که ممکن است چند جوان بلند پرواز آمریکایی از آنها الگو بگیرند و دست به کارهای خطرناکی بزنند.

یک نکته جالب دیگر که دوست دارم به آن اشاره کنم در مورد دختر روسی است که در فیلم با نام سورینا شناخته می شود ؛حضور این کاراکتر در در فیلم هیچ تاثیری بر پیشرفت فیلم نامه ندارد و حذف آن از کل فیلم نامه نیز لطمه ای به فیلم نمی زند.جالب اینجاست که در اکثر فیلم های فیلم های مایکل بی یک دختر زیبا و مدل وجود دارد که تاثیری در فیلم نامه ندارد انگار او همیشه دوست دارد یک باربی  در فیلم هایش قدم بزند برای مثال فیلم "ترنسفورمرز :تاریکی ماه" را به یاد بیاورید در آن فیلم کاراکتر "کالی" نقش چندانی نداشت.کاراکتر سورینا در داستان واقعی این جنایت نقش زیادی ایفا کرده است؛اول اینکه این دختر در اصل رومانیایی است و نه روسی که در فیلم برای حفظ هویت او این تغییر ملیت و البته تغییر نام منظور شده است و دوم اینکه او بود که در ابتدا جای پاول را به پلیس ها گفت و سپس در دادگاه بر علیه او شهادت داد.

کاراکتر "دنیل لوگو" با بازی "مارک والبرگ" خیلی پر حرف و حدیث است.یک جوان معمولی آمریکایی با زندگی متوسط که همانند همه ی آمریکایی ها زندگی در رویای آمریکایی را در سر دارد. او خیلی زود تحت تاثیر حرف های شعاری قرار می گیرد و به قول خودمان زود جَوٌ گیر می شود .گفته می شود مارک والبرگ برای زیباتر شدن و قابل باور شدن کاراکتر خود(دنیل)  در این قالب مجبور شده 212 پوند وزن اضافه کند اما نکته اینجاست که علیرغم  تلاش زیاد برای رسیدن به وزن مناسب هیکل او خیلی هم بدنسازی از آب در نیامده و فقط کمی چاق تر و درشت اندام به نظر می رسد.

اگر بخواهیم صادق باشیم دنیل لوگوی واقعی اصلا به ابن شکل ساده لوح و با نمک نبوده و بر عکس او یک جنایت کار به تمام معنا بوده است چون تکه تکه کردن یک انسان کار هر خلافکاری نیست ، هر چند در فیلم گفته می شود که قتل ها به صورت اتفاقی بوده ولی در اصل ماجرا این قتل ها از روی عمد بوده است.

 

کاراکتر "پاول دویل"با بازی "وین جانسون"بهترین کاراکتر این فیلم است که هم از لحاظ بازی و هم از لحاظ رنگ ولعاب خوب از آب درآمده است.به گفته بسیاری از منتقدان و تماشاگران وین جانسون بهترین بازی دوران بازیگری اش را در این فیلم ارائه داده است و این کاراکتر را در تغییر و تحولاتی که در فیلم برایش رخ میدهد به خوبی هدایت کرده است و توانسته درگیری های درونی این فرد را به خوبی در چهره خود نمود دهد.پاول دویل یک خلافکار است که تازه از زندان آزاد شده و به قول خودش توبه کرده است.او بسیار پایبند به اصول دینی است ولی این پایبندی بیش از حد به ساده لوحی او ختم می شود و همانطور که در فیلم میبینیم اطرافیان و دوستان پاول با استفاده از حربه های دینی او را گول می زنند تا به خواسته های آنها عمل کند و در اینجاست که متوجه می شویم این فیلم نگاهی زننده نسبت به دین ، کلیساها و البته کشیش ها به ما نشان می دهد.

وین جانسون که همه تصور می کردند نان درشت اندامی و گردن کلفتی خود را در سینما می خورد با بازی زیبایش در این فیلم ثابت کرد که تنها زور بازوی او نیست که اهمیت دارد بلکه او می تواند  از عقربشاه بزرگ به پاول دویل ساده لوح و زود باور تغییر شخصیت بدهد و هر دوی این کاراکترها را در بهترین سطح نگاه دارد.نکته دیگر اینکه در ماجرای واقعی چون این کاراکتر به اعدام محکوم نشده است کارگردان برای حفظ امنیت یا موارد دیگر ،نام این کاراکتر را تغییر داده است.

کاراکتر "آدریان دوربال" با بازی "آنتونی مایکی" حرف زیادی برای گفتن ندارد هر چند نقش زیادی در صحنه های طنز فیلم دارد ولی در کل آدریان فقط یک پا دو برای دنیل است و هر چه دنیل می گوید را سند می داند و از آن اطاعت می کند . چون کاراکتر دوربال سیاه پوست است کارگردان از این فرصت استفاده کرده و نگاه تبعیض کونه آمریکایی ها نسبت به سیاه پوست ها را به تصویر کشیده است.

در این فیلم نیز مانند بسیاری از فیلم هایی که داستان آنها در گذشته ای به غیر از زمان حال اتفاق می افتد می توان گاف هایی پیدا کرد که گاهی جالب هستند به طور مثال در یک صحنه دنیل از عینک های ری-بن مدل P استفاده می کند در حالی که این مدل از عینک ها متعلق به سال 2012 است البته همه می دانیم که این گاف ها لطمه ای به فیلم نمی زنند.

این فیلم با بودجه ی 26.000.000دلار که از سوی کمپانی پارامونت تامین می شد شروع به کار کرد و در 26 آوریل سال 2013 به روی پرده رفت و از سوی تماشاگران با استقبال خوبی روبرو شد ولی منتقدان به موضوع فیلم نگاه چندان مهربانی نشان ندادند .این فیلم در نهایت با فروش 49.874.933 دلار در 23 آگوست 2013 با پرده نقره ای وداع کرد و وارد چرخه سینمای خانگی شد و از سوی کاربران سایت IMDB امتیاز متوسط 6.5 از 10را دریافت کرد.

فیلم "رنج و گنج" از دید من بسیار زیبا و با ارزش بود و به عنوان یک دوست توصیه میکنم حتما برای یک بار هم که شده ببینید، البته برای من موضوع زمانی جالبتر شد که خبر داستان اصلی که فیلم نامه این فیلم از روی آن برداشت شده بود را در سایت TruTv پیدا و مطالعه کردم که در پست های بعدی لینک متن اصلی و همچنین ترجمه متن را برایتان قرار می دهم.

اگر نظر و پیشنهادی دارید خوشحال می شم که با من در میان بذارید...

م.ش

منابع:

IMDB

TruTv

Amazon

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
در این وبلاگ قرار نیست خیلی تخصصی فیلم نقد کنیم فقط یک عشق فیلم برداشتهاش رو از فیلم هایی که می بینه به اشتراک می زاره و از "دریچه" خودش به فیلم ها نگاه می کنه .."م.ش"
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما کدام یک از کارگردانان زیر پرونده کاری موفق تری داشته است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 47
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 321
  • بازدید ماه : 835
  • بازدید سال : 5,934
  • بازدید کلی : 106,159