سیزده دلیل ایرانی: نگاهی بر سریال "13 دلیل" از دیدگاه جامعه ی ایرانی 

تلویزیون، سینما و در کل رسانه مثل چشم، گوش و زبان یک جامعه هستند.

(به ادامه ی مطلب بروید)

Mudbound 2017

Director: Dee Rees

Actors: Carey Mulligan, Garrett Hedlund, Jason Clarke, Jason Mitchell, and Mary J. Blige

Genre: Period drama

Thirteen Reasons Why 2017

Genre: Mystery teen dramaweb television series

Rampage 2018

Director: Brad Peyton

Actors: Dwayne Johnson, Naomie Harris, Malin Akerman, Jake Lacy, Joe Manganiello, and Jeffrey Dean Morgan

Genre: Sci-fi monster film

Logan Lucky 2017

Director: Steven Soderbergh

Actors: Channing Tatum, Adam Driver, Riley Keough, Daniel Craig

Genre: Heist comedy

The Little Prince  2015

Director: Mark Osborne

Genre: 3D animated fantasy adventure family drama 

فیلم "The Evil Within" یا به فارسی "اهریمن درون" در سال 2017 میلادی از سوی کمپانی ویژن منتشر شد اما نکته جالب این فیلم در این است که پروژه ساخت این فیلم در سال 2002 میلادی کلید خورده بود.

در ادامه مطلب بخوانید ...

مثال خوبی از اصطلاح معروف "یکی به نعل و یکی به میخ".

فیلم "جیمی وست وود: قهرمان آمریکایی"،  با بازی "ماز جبرانی"، استندآپ کمیدین معروف ایرانی-آمریکایی، در ظاهر یک کمدی سطحی به نظر میرسه ولی در پشت شوخی های ضعیف و گاها زننده اش حرفهای خوبی میزنه و به اصطلاح حرفش رو در لفافه طنز به مخاطب میرسونه. البته شاید این فیلم برای مخاطب آمریکایی گیرایی خاصی در پی نداشته باشه ولی بدون شک برای مخاطب ایرانی و بالاخص ایرانیان مقیم آمریکا بسیار گیرا خواهد بود. 

یکی از بهترین و عمیقترین سکانس ها وقتی هست که جمشید(جیمی) در موزه "تندیس حقوق بشر کوروش " رو میبینه و شروع به پز دادن در مورد اون میکنه. اینکه چیزی از ایران به یغما برده شده و برای ما فقط افتخار کردنش باقی مونده قطعا برای هیچکس تازه نیست. البته در ادامه جمشید همون تندیس رو هم میندازه و میشکنه. (برداشت از این قطعه با خودتان).

نکته جالب دیگه این هست که این فیلم با زیبایی خاصی بزرگنمایی و دروغ پراکنی رسانه های هر دو کشور رو به سخره گرفته و به مخاطب القا کرده که دفعه بعد در مورد اخباری که از رسانه های ملی میشنوه وسواس بیشتری به خرج بده.

حتما فیلم رو ببینید.

" گاهی اوقات ندونستن حقیقت آرامش بخشتره "

فیلم "افشاگری" روایتی است  مستندوار از پدیده ی " پدوفیلیسم" در بین کشیش های آمریکایی. داستان زمانی جذابتر میشه و نیاز به 'افشاگری' پیدا میکنه که بسیاری از اسقف های آمریکایی دست به پنهانکاری و توجیه تراشی برای این کار میزنند.

تکه ای هست که بارها در طول فیلم از زبان کاراکترهای مختلف تکرار میشه: " این افراد آدمهای خوبی هستن، به مردم کمک های زیادی کردند، نباید بخاطر چندتا سیب گندیده یک درخت رو از ریشه برید". اینکه باید برید یا نه رو شما با عقل سلیم خودتون حلاجی کنید و قضاوت. 

فیلم روی سرنوشت این بچه ها که الان مردان بالغی هستند تمرکز بیشتری داره، و نشان میده که چگونه اتفاقات  کودکیشون سرنوشت اونها رو کاملا تغییر داده.

نکته ی دیگه ای که فیلم مدام از زبان کاراکترها اون رو بازگو میکنه پنهانکاری های صورت گرفته پیرامون این موضوع هست. اینکه چرا چنین موضوعی باید خیلی ساده حل و فصل بشه و مجرم به اشتباه بودن کارش پی نبره سوالی هست که مدام در ذهن بیننده ایجاد میشه.

در سرتاسر فیلم یک جو (تم) مرموز مذهب ستیزی حاکم هست که با ابزارها و المان های مختلفی به خورد خط روایی داستان داده شده. مثل زمانی که تصویر یک کلیسا و یک پارک بازی کنار هم نشون داده میشه یا زمانی که "رزندس" جلوی در کلیسا ایستاده و به آواز خوانی بچه ها نگاه تاسف بار میکنه.

کارگردان شدیدا اصرار داره که جایگاه دین در جوامع مدرن مانند جامعه ی آمریکا در شهری مثل "بوستون" در حال افول هست و تنها دلیل اون مبلغین دین و افکار قدیمی اونها هست.

فیلم "افشاگری" برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال 2015 بود اما تمامی داوران میدونستند که این فیلم از لحاظ فیلمسازی و کارگردانی فیلم قوی و پخته ای نبود، بلکه این جایزه تنها بخاطر تلاش های تمامی اون روزنامه نگار ها به فیلم "افشاگری" رسید. حضور ستاره هایی مانند "مارک روفالو" و "مایکل کیتون" این فیلم رو از لحاظ فیلمسازی سقیل نکرده، به جرات میشه گفت که اگر بازیگران میان رده ای نیز بکار گرفته میشدند این فیلم باز هم همون تاثیر نهایی رو میداشت و برنده ی اسکار میشد؛ چون موضوع اسکار گرفته و نه هنر. هیت داوران اسکار از این کارها زیاد دارند، نمونه ی بارز آن انتخاب فیلم "آرگو" در سال 2012 به عنوان بهترین فیلم تنها به دلیل اینکه زد-ایرانی بود.

با وجود همه ی این سیاست بازی ها، فیلم "افشاگری" بخوبی  داستانی واقعی رو بخوبی روایت کرده. بیاد داشته باشید، این فیلم برای وقت پر کردن نیست بلکه برای آگاه کردن هست.

"اگه یه درخت مسیری رو مسدود کرده، بدون شک باید مسیر رو کج کرد بجای اینکه درخت رو ببریم"

فیلم "یافتن آلتامیرا" سرگذشت باستان شناسی رو روایت میکنه که دختر کوچکش بطور اتفاقی غاری پر از نقاشی های باستانی پیدا میکنه.

توی این فیلم به صورتی مستقیم درگیر کشمکشی بین مذهب و علم خواهید بود. کل فلسفه فیلم برپایه رویارویی دو گروه استوار هست؛ مذهبیونی که به خلقت ازلی ایمان دارند و اهالی علم که به خلقت اتفاقی و نظریه تکامل(داروینیسم) باور دارند. ولی کارگردان به هیچ وجه دست بیننده را باز نمیگذاره تا با بررسی زیر و بم موضوعات یکی از این دو گروه رو برحق بدونه و به صراحت و با ریزه کاری های خاص شما رو مجاب میکنه تا طرف اهالی علم رو بگیرید. (که البته ناگفته نماند کاستی های اهالی علم و همچنین مذهبیون نیز نشون داده میشه).

خب گفتیم تقابل علم و مذهب؛ کارگردان این فیلم یعنی "هیو هادسون" به زیبایی این موضوع رو به صورت نمادین وارد فضای یک خانواده معمولی اسپانیایی کرده. در این فیلم مادر خانواده با بازی "گلشیفته فراهانی" نماد کاملی از مذهب و پایبندی به اصول مذهبی هست و پدر خانواده با بازی "آنتونیو باندراس" نمودی از جامعه ی علمی هست که به هر طریقی سعی در توجیه علمی وقایع دارند. ولی باز کارگردان به شما فرصت جهت گیری نمیده و در پایان فیلم علم بر مذهب غلبه میکنه.

این فیلم رو صرفا بخاطر بازی گلشیفته فراهانی نبینید، این فیلم رو ببینید چون حرفهای زیادی برای گفتن داره.

پشت داستان کمدی_اکشن فیلم رنج و گنج، یک داستان جنایی آزار دهنده وجود دارد که هیچ شباهتی به یک طنز ندارد.با مطالعه داستان واقعی جنایت متوجه خواهید شد که اختلاف زیادی بین نسخه اصلی و سینمایی این فیلم وجود دارد برای مثال کاراکتر هایی حذف و کاراکترهایی نیز اضافه شده اند.در ادامه مطلب متنی را میبینید که از یک منبع معتبر برداشته و توسط خود من ودوستان ترجمه شده است .این مطلب گزارشی از شرح واقعی این جنایت است که بیشتر آن از کتاب خود شیلر که بعدها منتشر کرد برداشت شده است.

دوستانی که قصد استفاده از این مطلب را دارند لطفا از مدیر کسب اجازه کنند تا حقی از کسی ضایع نشود چون برای ترجمه و ویرایش این مطلب زحمت زیادی کشیده شده است.

در ادامه مطلب بیشتر بخوانید...

دنیل ،‌آدریان و پاول ؛ سه بدنساز با هیکل هایی درشت در میامی آمریکا هستند که در باشگاه بدن سازی سان جیم کار می کنند و رویای زندگی آمریکایی را در سر دارند.دنیل تحت تاثیر حرف های جانی وو قرار می گیرد و تصمیم می گیرد که زندگی خودش را بهتر کند . سپس با کمک آدریان و پاول تصمیم به ربودن یکی از مشتری های ثروتمند باشگاه بدن سازی می گیرند تا به زور او را مجبور به امضا کردن مدارکی کنند که در آنها اموال خود را به این سه نفر واگذار می کند ولی از آنجا که کارها طبق نقشه پیش نمی روند این سه نفر مجبور می شوند که دست به کارهای وحشتناکی بزنند.

در ادامه مطلب بخوانید....

در طول تاریخ صدها نویسنده برای شخصیت ها و داستان های خود دنیاهای فانتزی خلق کرده اند این کار به آنها کمک می کرده  که محدودیت های دنیای زمینی را کنار بگذارند و در فضای بی پایان ذهن خلاقشان این سرزمین ها را گسترش دهند ، برای آنها نقشه طرح کنند ، ویژگی مشخص کنند ، قانون طرح کنند و در نهایت با قرار دادن شخصیت ها در این سرزمینها داستان هایی خلق کنند که برای همیشه در یادها باقی بمانند البته گاهی اوقات انتخاب یک فضای خیالی و ساختگی به دلیل فشار حاکمان و حکومت وقت بوده و در برخی موارد صرفا برای جذابیت و زیبایی داستان بوده .

هر چند هر یک از این سرزمین ها در عرصه ادبیات به مخاطبان معرفی شده اند ولی بی شک دنیای سینما بزرگترین نقش را در همه گیر کردن آنها داشته است؛ شاید اگر سینما گران غربی به این دنیاها رنگ و لعاب نمی دادند و پای آنها را به پرده نقره ای باز نمی کردند این سرزمین های رویایی و دوست داشتنی امروز فقط در قالب کتاب ها باقی می ماندند و همچون شخصیت های شاهنامه سزرمین ما در گوشه ای از تاقچه مادر بزرگ خاک می خوردند.

در زیر مجموعه ای از جالب ترین رکوردهای سینمایی را می بینید که باز هم اکثرا توسط فیلم های 2000 به بعد جا به جا شده اند.

تا سال 2000 تنها هفت عنوان فیلم وجود داشت که به صورت سری اکران می شد اما با ورود به قرن بیست و یکم این تعداد به صورت فزاینده ای بالا رفت و به عدد 30 رسید شاید سینماگران دریافتند که ساختن ادامه ای بر یک اثر آسان تر از خلق یک اثر نو است چون بیننده از قبل با فضا و شخصیت ها آشنایی دارد و فقط آماده دریافت ادامه داستان است و شاید هم دلیل اینکه فیلمی مانند جیمز باند تا 25 قسمت هم طول میکشد این است که کنجکاوی انسان پایان ندارد و کلا علاقه ای به پایان ندارد و دوست دارد همه چیز ادامه دار باشد.

اگر بخواهیم به ماجرا به چشم قیمت واقعی دلار نگاه نکنیم، جدول زیر به دست می آید . با این حال اگر این هزینه ها را به دلار امروز هم حساب کنیم باز هم دزدان دریایی کارائیب را در صدر جدول می بینیم و فقط تایتانیک است که از رتبه شانزدهم فهرست به رده دوم صعود می کند. از فیلم های کلاسیک هم فقط کلئوپاترا(1963) است که سری میان سرها دارد.هزینه این فیلم کلاسیک با بازی الیزابت تیلور با حساب دلار امروزی چیزی حدود 236 میلیون دلار می شود ولی هزینه واقعی فیلم 31 میلیون دلار بوده که البته در زمان خودش رکوردی جاودانه به حساب می آید.

مثل هر جامعه ای که رکوردشکنی در آن اهمیت دارد(اگر نداشت پس این همه داده و اطلاعات از کجا آمده)در سینما هم می شود چنین رقابتی را به صورت زیر پوستی احساس کرد. اما از نکات جذاب این بحث این است که دو فیلم "تولد یک ملت"(دی.دبلیو.گریفیث) و "بر باد رفته" توانسته اند روی هم رفته برای 25 سال متوالی رکورد پرفروش ترین فیلم سینمایی را از آن خود کنند. استیون اسپیلبرگ هم تنها کارگردانی است که سه فیلمش رکورد دار فروش شده و بعد از آن جیمز کمرون قرار دارد که با فیلم های تایتانیک و آواتار هنوز دست نیافتنی به نظر می رسد.

فهرست پرفروشترین فیلم ها با اینکه فیلم های جذاب و تماشایی در خود جای داده است . اما چند ایراد اساسی دارد ؛ اول اینکه با یک نگاه ساده می شود فهمید به غیر از تایتانیک ، بقیه فیلم های جدول برای دو دهه اول سال 2000 میلادی هستند.تازه خود تایتانیک هم فیلم چندان کلاسیکی محسوب نمی شود و این به خاطر محبوب بودن این فیلم ها و یا کم فروش بودن فیلم های کلاسیک نیست.مشکل جای دیگریست! ماجرا از این قرار است که در آن رده بندی تورم و گران شدن بلیت سینما در سال های مختلف در نظر گرفته نشده و به همین خاطر فیلم های دو دهه اخیر توانسته اند با توجه به گران تر شدن بلیت های سینما ، جدول پرفروش ها را به تسخیر خود درآورند.

این فهرست شامل فیلم هایی می شود که فروش آنها هم بر حسب باکس آفیس آمریکای شمالی موجود بوده که با عنوان Domestic از آن یاد می کنند و هم بر حسب باکس آفیس دیگر کشورها که از عنوان Foreign برای آن استفاده می شود.مجموع ای دو باکس آفیس نشان می دهد چه فیلمی توانسته در سراسر جهان از لحاظ فروش گیشه موفق تر از بقیه عمل کند.

همانطور که در ادامه می بینید آواتار فیلم علمی-تخیلی جیمز کمرون توانسته با رقمی نزدیک به 2 میلیارد و 800 میلیون دلار بر صدر جدول پرفروش ها تکیه بزند.جالب اینکه قبل از این فیلم ، این رکورد دست فیلم دیگر او یعنی تایتانیک بود.نکته مهم در رده بندی فیلم های پرفروش این است که فروش محصولات خانگی این جور فیلم ها مانند دی وی دی ها ،و بلو-ری ها در این اعداد و ارقام محاسبه نشده اند و این فروش ها فقط بر حسب فروش در گیشه و بلیت های فروخته شده اند.

در ادامه مطلب بخوانید...

در سال 1752 "جاشوا"  و "ناومی کالینز " به همراه پسر کوچکشان بارناباس ، لیورپول را ترک می کنند تا در آمریکا از راه ماهیگیری زندگی جدیدی را شروع کنند ولی نفرین خانوادگی دست بردار آنها نیست .پس از دو دهه اکنون بارناباس بزرگترین سرمایه دار شهر است ، جوانی پولدار ،قدرتمند و دخترباز ...ولی او با شکستن قلب "آنجلین بوکارت" دچار اشتباه بزرگی می شود .آنجلین که یک جادوگر است به علت علاقه ی شدیدش به بارناباس نمی تواند او را بکشد و تصمیم می گیرد که او را به یک ........

در ادامه مطلب بخوانید...

بیلی بین مدیر عامل باشگاه بیسبال Okland A's  پس از باخت تیمش در بازی محله ی پلی_آف ، بهترین ستاره های تیمش را از دست می دهد و با بودجه ای بسیار کم مجبور است تیمش را دوباره جمع کند و برای اینکار از یک آنالیزور کمک می گیرد. آنها با استفاده از یک روش محاسبه ای و آماری می خواهند این تیم بیسبال را به مسابقات قهرمانی ببرندولی به باور خیلی ها بیسبال در آمار و ارقام نمی گنجد.

در ادامه مطلب بخوانید...